و نراهُ قریبا



تا صبح همین امروز
در تب و تاب بودم.

و حالا که فهمیدم زائرم، می نویسم:

اربعین بازی نکنیم!

سال اول که می‌رفتیم زیارت، بند بند وجودمون رو متصل به ارباب می دیدیم، و وابسته.
این درک وابستگی چه برکت ها که نداشت
و سفر رو چقدر شیرین تر کرد.
انگار که در تمام راه، ارباب، با عشق، همراهی ات می کنه.
کم محبت ندیدم از حسین.ع
و چه شیرینه احساس شرمی که از اربابت داری.

به خودم گفتم مروه، تو همون مروه ی نابلد ۴ سال قبلی.همون که اولین بار، بدون خانواده و دوستان و آشنایان، راهی کربلا شد. با همون وابستگی

حواسمون باشه، دور برمون نداره وقتی ارباب محبت می‌کنه و چند سال پشت سرهم راهمون میده تو سپاه پیاده نظامش، سیاهی لشکر باشیم.
گفتم: شان خودت رو بدون، تو نوکری.تا میتونی مایه رضایت اربابت باش، با زائرهای دیگه، با جامونده ها، خوش رفتاری کن.
گفتم: عراقی و پاکستانی و افغانی و ایرانی نداره، همه مهمان حسین اند و مهمان حبیب خدا، ننگ بر تو اگه ذره ای موجب ناراحتی حبیب الله بشی.
گفتم: شهدا رو فراموش نکن، اونها بودن که با نوای کربلا کربلا ما داریم می آییم» جون گرفتن، جون دادن، و راه ما رو باز کردن.
گفتم: اربعین که میری، مهربونتر باش، خالص شو، بذار همه بدونن داشتن حسین، بزرگترین نعمت عالمه .بذار رضایت و شادی و لذت تو رو تو این مسیر، همه ببینن
گفتم: مروه، تو هنوز همون اندازه وابسته ای، حتی خیلی بیشتر. بدون هنوز، اربابه که تو رو راهی می‌کنه، بدون مادره که کوله ات رو می‌بنده، بدون مولا علی جانه که مهر ورود و خروج تو رو ثبت می‌کنه. بدون تو یه ذره ی ناچیزی از این سیل خروشان حسینی.
فکر نکن چون سفر ششم شده، تو، بدون ارباب، کسی هستی.
هر چه داریم از حسینه.
تو صفری، تو صفری، تو صفری.
یک خداست، یک اربابه. تو بدون ارباب، هیچی نیستی

مروه، تو این اجتماع بزرگ، حواست باشه که داری برای چی میری، برای کی میری، اربعین بازی نکن، نکنه بری و بیای و توجه» نکنی کجا بودی.
نکنه اربعین رو یه خاله بازی عادی ببینی‌. نکنه.
^
همین که فهمیدم مادرم هم راهی میشه، آرومم
تا همین الان نمیتونستم راحت برم پیش جد مادرم، بعد بگم مادرم رو گذاشتم اومدم؟؟
بحول الله و قوته، یکشنبه، راهی دیار محبوبیم. و مایه مباهات من اینه که زائر اولی داریم، و همچنین زائرانی که از اعماق قلب شون ارباب رو صدا زدن با اینکه شرایط سفر رو واقعا نداشتن، اما ارباب، مرکز مغناطیس عالم، فقط با قلب ها کار داره. اونها راهی شدن، تا به طفیلی دعاهاشون، خیر دو دنیا رو به ما نوکرها هم بدن

خدا به ما لطف کنه به دعاکردن تمامی شما.
با دل های شکسته تون، دعاگوی ما باشین. دعاگوی فرج.

 

اربعین باید تو اوج سادگی بری

مثل اربابت حسین، خونوادگی بری.»


     
     

این رو حتما قصد داشتم بهتون بگم که: روز عاشورا از بهترین اعمالش، مقتل خوانیه.
من امسال برای اولین بار به لطف خدا مقتل لهوف رو دست گرفتم از همون اول شروع کردم به خوندن. خیلی نکات جالبی داشت.
و شیرین هم بود، مثل یه داستان تاریخی.
نکاتی که به ذهن من میرسه اینکه:
وقتی ماجرای کربلا تموم میشه و اهل بیت علیهم السلام سخنرانی می کنن، مردم گریه میکنن خیلی هم گریه می کنن.
و این هم میدونستم و موکدا فهمیدم که واقعا سپاه دشمن میدونسته طرف مقابلش امام حسین، پسر فاطمه، نوه پیامبر خدا است.
حتی اون ملعونی که فرستادن سر امام رو جدا کنه، گفت اون حسین فاطمه است، من نمیتونم.

پس چی میشه؟
اون لحظه ی قیام چی میشه که اینها اینطوری میشن؟؟؟

قبلش نامه میدن
بعدش هم گریه میکنن
پس تو خود لحظه قیام، چه مرگشون میشه؟!!

راستی
مایی که میریم اسم می نویسیم برای فعالیت های داوطلبانه
بعد نمیریم انجام بدیم
بعدا هم که زمان میگذره پشیمون میشیم که نرفتیم
دقیقا اون لحظه ای که کار هست، که نیاز به آدم هست، که ندای هل من ناصر هست،
چه مرگ مون میشه؟؟؟


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلایمر خــوابــ آلـوــدگی دانلودیا |لویالتی|-باشگاه مشتریان |کارت هوشمند|کارت اعتباری | loyalty | اینترنت مخابرات شهرک طالقانی ماهشهر ادبی قاب احساس نازل کرتین - نازل پرده آب - انواع آبنما مجموعه نگین شرق idehmedia